به نام خدا

در روز 20 خرداد به خیابان امدیم تا شور و شوق مردم را در کوچه و خیابان ببینیم

صحنه های بسیار زیبایی را می توان مشاهده کرد جوانان و نوجوانانی را می توان دید که به تبلیغات نامزد های خود می کردند

تصاویر نامزد هایی انتخاباتی را در دست داشته به همدیگر نشان می دهند

در سر چهار راه ها طرفداران نامزدها بدون انکه به هم توهین کنند به تبلغات می پرداختند

اما در روز 22خرداد هم فقط برای یک حماسه امده بودند و دیگر خبری از تبلیغات نبود

ما می خواسیتم برویم رای بدهیم در همان اوایل رای گیری که خوشبختانه با ارامش توانستیم رای خود را به داخل صندوق بریزیم

اما پسر عمویم با تجمع افرادی بی شمار مواجع شد و اخر مجبور شد رای خود را  در مکانی دور تر اخذ کند

دسته ها : • خاطره
يکشنبه بیست و چهارم 3 1388

در جوامع مدرن این مشارکت در قالب احزاب سیاسی و نهادهای اجتماعی هدایت می شود. سؤال مهم این است که چه عواملی بر میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم مؤثر است؟
مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی، یکی از مباحث مهم علوم سیاسی است. این مشارکت در درجه اول از طبع اجتماعی انسان ریشه می گیرد. مشارکت در امور اجتماعی، نوعی تعهد و قبول مسئولیت فردی و اجتماعی است که همه افراد انسانی ناگزیر به پذیرش آن هستند. این تعهد و مسئولیت ممکن است یا در قالب فعالیت های معین صورت گیرد، مانند بسیاری از رفتارهای اخلاقی و اجتماعی، و یا ساختار حقوقی و اقتصادی به خود بگیرد.
“آلموند” و “وربا” سه نوع فرهنگ سیاسی را بر می شمرند که عبارتند از: الف – محدود، ب – تبعی و ج- مشارکتی. در فرهنگ محدود فرد به ندرت خود را به امور سیاسی مرتبط ساخته و از وجود آن بی خبر است. در فرهنگ تبعی افراد دارای رابطه ای انفعالی و مطیع گونه می باشند. در حالیکه در فرهنگ مشارکتی افراد به صورت مثبت نسبت به بیشتر جنبه های نظام سیاسی، احزاب سیاسی، شرکت در انتخابات و رأی دادن جهت داده می شوند. “آلموند” و “وربا” همچنین ترکیبی از انواع فرهنگهای سیاسی را به صورت محدود – تبعی، مشارکتی – محدود و مشارکتی – تبعی مورد بررسی قرار می دهند.
آنچه مسلم است در تعیین فرهنگ سیاسی و فرهنگی که به گونه ای بتواند به توسعه سیاسی کمک نماید عوامل بسیار زیادی چون شرایط تاریخی، جغرافیایی، ساختار اقتصادی، اجتماعی، سنتهای سیاسی، آداب و رسوم و جامعه پذیری سیاسی دخالت دارند که تأثیر گذاری هر یک از عوامل مزبور در جوامع گوناگون به یک نسبت و صورت نیست.
یکی از بارزترین نمونه های مشارکت مردمی، مشارکت در امور اجتماعی و سیاسی است که کمک فراوانی به حفظ وحدت و همبستگی ملی می کند.
مشارکت سیاسی فعالیت داوطلبانه اعضای جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیرمستقیم در سیاست گذاری عمومی است. به بیانی دیگر، مشارکت سیاسی عبارت است از ورود به عرصه و جرگه ای که به تحقق یک اراده ی جمعی منجر شده، یا مانع تحقق آن اراده ی جمعی می شود.
یکی از مهمترین مسائل در بحث مشارکت سیاسی، توجیه افرادی است که مشارکت نمی کنند. ولی باید دید که موانع مشارکت این افراد و راههای تقویت مشارکت عمومی کدام اند و چگونه می توان توجه همه یا اکثریت افراد یک جامعه را به مشارکت در سرنوشت خودشان و مسائل جامعه جلب کرد.
برخی علل و عوامل مؤثر بر مشارکت مردم در امور سیاسی و اجتماعی به شرح زیر است:
۱. عوامل فرهنگی: فرهنگ از مهم ترین متغیرهای مشارکت سیاسی و اجتماعی است. در جامعه ی دارای فرهنگ سیاسی مشارکتی، مشارکت افراد گسترده تر است و در جامعه ای که فاقد چنین فرهنگی است، مردم با پدیده های سیاسی و اجتماعی برخوردی انفعالی دارند.
در جامعه شناسی سیاسی درباره عوامل مؤثر بر مشارکت، نظریه های گوناگونی وجود دارد. “ماکس وبر” نقش فرهنگ را در مشارکت سیاسی پررنگ تر از سایر عوامل می داند در حالی که نظریه “جبرگرایی” کارل مارکس عامل اقتصادی را زیربنای روابط اجتماعی، از جمله مشارکت می داند. به نظر می رسد فرهنگ های مختلف انگیزه ها و توقعات متفاوتی را در افراد جامعه به وجود می آورند. ممکن است در فرهنگ هایی که عامل اقتصادی قوی وجود دارد و پیشرفت اقتصادی آرمان افراد آن جامعه است، مردم برای گسترش یا تداوم فعالیت های اقتصادی راه های سیاسی را طی کنند.
در فرهنگ هایی نیز ممکن است انسان ها به خاطر احساس نیاز به عوامل معنوی در سیاست مشارکت کنند. بنابراین با زمینه سازی های فرهنگی مناسب در جوامع می توان افراد را به مشارکت در امور سیاسی ترغیب کرد.
به طور کلی یکی از دلایل شرکت افراد در امور سیاسی و اجتماعی پیوستن به جمعیتی است که به گونه ای آرزوها، ارزش ها و نارضایتی های آنان را منعکس می کند. انسان موجودی اجتماعی است و اجتماعی بودن او تنها برای برآوردن نیازها نیست، بلکه بهره مندی انسان از قوه تفکر، این حیات اجتماعی را به طور فطری در او پدید می آورد که یافته های فکری و مکنونات خویش را با دیگران در میان بگذارد. هر قدر شهروندان به تعلقات مشترک میان خود آگاهی بیشتری داشته باشند، بهتر می توانند تصمیم های سیاسی را که به مصالح عام نزدیک تر است، تشخیص دهند.
درجه آگاهی سیاسی و اجتماعی شهروندان با میزان و کیفیت جریان اطلاعات، سهولت دسترسی به آن و اعتماد عمومی به منابع تغذیه اطلاعاتی، رابطه ای مستقیم دارد. معمولا گرایش های حزبی، صنفی، گروهی، اجتماعی و سیاسی مردم و واکنش آنان در برابر عملکرد حکومت در عرصه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی به پیش زمینه های آگاهی بستگی دارد.
۲. هویت سیاسی: عقاید و هویت سیاسی یک شخص، تأثیر تعیین کننده ای بر عمل سیاسی او می گذارد. در سیاست و مشارکت سیاسی و اجتماعی، بر خلاف علوم طبیعی، بین نظر علمی و عقاید، یعنی بین معرفت سیاسی و عقیده سیاسی فاصله ای نیست و نمی توان تأثیر عقاید و هویت یک شخص بر عمل سیاسی اش را انکار کرد. بیشتر مردم و فعالان سیاسی، عقاید و هویت سیاسی خود را در دوره جوانی کسب می کنند، اگرچه در آینده ممکن است تحت تأثیر شرایطی تغییر عقیده دهند. عواملی مثل جامعه پذیری و تأثیرپذیری کودک و نوجوان از اندیشه ی حاکم در محیط تولد، احترام اجتماعی به یک عقیده، سازگاری عقیده ای و میزان سازگاری با عقاید و تجربه ی شخصی، در شکل گیری هویت سیاسی شخص در دوره ی رشد شخصیتی مؤثر هستند.
۳. سنت و آداب و رسوم: سنت، حلقه ی اتصال گذشته ، حال و آینده است. اگر سنت و آداب و رسوم یک جامعه، مثبت و مشارکت جو باشد، با بازتولید آن، نسل جدید به آسانی در فعالیت های سیاسی جامعه مشارکت می کند. در غیر این صورت، تغییر سنت به سنت های مشارکت جو، به زمان و هزینه بسیاری نیاز دارد.
۴. شرایط اقتصادی: اگر شرایط اقتصادی به گونه ای باشد که انسان بتواند وسیله اولیه معاش را فراهم کند، فرصت بیشتری برای پرورش استعدادهای لطیف مشارکت سیاسی و اجتماعی فراهم می شود.
۵. گروه های ذی نفوذ: یکی از بهترین راه های بسیج مردم برای مشارکت سیاسی و اجتماعی، بهره گیری از گروه های کوچک و منسجم است. این گروه ها توانایی بسیج سریع افراد را دارند. تمام نظریه های سیاسی، نقش گروه های واسط در ایجاد وحدت ملی را بارز دانسته اند. چون بیشتر افراد توانایی همسان کردن هویت خود با گروه های بزرگ واسط میان احزاب و گروه های انتزاعی، مانند ملت را ندارند و گروه های واسط، این فرآیند و همسان سازی را تسهیل می کنند.
۶. رسانه ها: به یقین در کشوری که مردم می توانند آزادانه در تصمیم گیری های اجتماعی شرکت کنند، باید انگیزه لازم برای مشارکت را در آنان فراهم ساخت. رسانه ها در این امر نقش مهمی دارند. مثلا با تقویت ملی گرایی مثبت می توانند انگیزه مشارکت را بالا ببرند.
۷. تحصیلات: سطح تحصیلات تأثیر متقابلی با مشارکت افراد دارد. افراد با تحصیلات بالا ممکن است به خاطر آگاهی هایی که دارند در انتخابات شرکت و یا از آن اجتناب کنند.
۸. دین و مذهب: مذهب به نوبه ی خود عاملی مهم و شاید مهم ترین عامل در مشارکت عمومی باشد. ادیان و مذاهب مشارکت جو، مثل تشیع، افراد را به مشارکت در امور سیاسی و اجتماعی دعوت می کنند.

نظام هایی که در پی انقلاب ها شکل می گیرند ویژگی های متمایزی از دیگر ساختارهای سیاسی دارند، این نظام ها بعد از یک نفی همگانی به وجود می آیند و به همین دلیل یکی از ویژگی های انقلاب مشارکت همگانی است به این معنی که مردم مشارکت می کنند که چیزی را نفی کنند و تغییرات بنیادی در همه نهادهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه به وجود آورند. یکی از تغییراتی که در حوزه سیاسی بعد از انقلاب روی می دهد در نوع مشارکت جویی شهروندان نمایان می شود.
مردمی که به طور توده ای برای نفی چیزی به عرصه آمدند هنگامی که آن را نفی کردند تا مدت ها برای اثبات جایگزینش نیز در صحنه باقی می مانند بنابراین از نظر علمی مشارکت های انتخاباتی 98 درصد به بالا که در ابتدای پیروزی انقلاب ایران مشاهده شد، با قاعده مندی اجتماعی جوامع انقلابی باید تبیین شود، به عبارت دیگر مردمی که به طور توده ای و «انبوه وار» در نفی سلطنت پهلوی مشارکت کردند در آن دوره تحت تاثیر آثار روانی انقلاب بودند. به طور کلی نظام هایی که بعد از انقلاب به شکل دولت تجلی می یابند، از ذخیره های اجتماعی برخوردارند که تا سال ها از آن تغذیه می کنند. بررسی ها نشان می دهد گاهی این ذخیره تا چند دهه باقی ماند به ویژه این حالت در انقلاب مردم ایران که از صبغه دینی و مذهبی برخوردار است و بخشی از مشارکت مردم در نفی سلطنت پهلوی بر اساس معناسازی ها و الگوهای ناشی از دین و مذهب شکل گرفت، بیشتر به چشم می خورد.با این حال هرچه از منشا انقلاب فاصله می گیریم، پایین آمدن مشارکت تا حدی طبیعی است و نباید این کاهش را برای دوره ای طولانی تعمیم داد. مشارکت با درصد بالا که در اوایل پیروزی انقلاب به چشم می خورد اصطلاحاً مشارکت «تبعی» می گویند یعنی مردم نوعی تبعیت آگاهانه از نظم جدید دارند چون می خواهند چیزی را استوار کنند و بسازند اما هرچه به عمر نظام انقلابی افزوده شود، مردم از دوره تبعیت های حمایت گرانه برای تثبیت دور می شوند یعنی از مشارکت تکلیفی به مشارکت مدنی که براساس حق شهروندی و نه تکلیف انقلابی تعریف می شود، روی می آورند. این در حالی است که برای ساختارهای انقلابی دلپذیرتر آن است که مشارکت تبعی کماکان حفظ شود چون در این نوع مشارکت صرفاً مردم از خواست نظام سیاسی پیروی می کنند اما از آنجا که نمی توان این وضع را برای زمانی طولانی ادامه داد هنر نظام های انقلابی این است که بتوانند رفتار مشارکت جویانه مردم را به موازات کاهش مشارکت تبعی افزایش دهند تا پس از مدتی مشارکت های 98 درصدی به طور غیر طبیعی سقوط نکنند.
ما اکنون در ایران با نسل هایی روبه رو هستیم که به تازگی به سن رای دادن رسیده اند و به طور طبیعی دیگر دغدغه انقلاب را ندارند. گرچه بخشی از نسل انقلابی ممکن است هنوز رفتار تبعی از خود نشان دهند اما آنان دیگر در اکثریت قرار ندارند. چنین وضعی را براساس مدلی با دو متغیر «اعتماد به نفس سیاسی رای دهندگان» و «اعتماد به ساخت سیاسی» می توان توضیح داد. بهترین حالت برای جامعه این است که افراد هم از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشند هم بتوانند به ساخت سیاسی اعتماد کنند که در این صورت از خود رفتار مشارکت جویانه بروز می دهند.
این دو متغیر از عوامل متعددی تاثیر می پذیرند برای نمونه تحقیقات نشان می دهد که شرط برخورداری از مزایای رفتار مشارکت جویانه آن است که در جامعه انسداد سیاسی وجود نداشته باشد و شهروندان بتوانند برای تمایلات گوناگون شان «معنای رای» پیدا کنند یعنی کاندیداهایی در انتخابات حضور داشته باشند که بتوانند این تمایلات را نمایندگی کنند. حال اگر اعتماد به نفس افراد کم و اعتماد به ساخت سیاسی بالا باشد، نشان می دهد که هنوز رفتار تبعی وجود دارد و این متاسفانه برای عده ای که متمایل به کنش های «توده ستایانه»اند مطلوب است. این عده نهادهای واسط مانند احزاب و سندیکاها را که رفتار مشارکت جویانه را سامان می دهند، نمی پسندند و مستقیماً حمایت مردم و رای آنها را می خواهند. به طرفداران این دیدگاه باید خاطر نشان کرد که وضع مطلوب آنها به چند دلیل در دراز مدت قابلیت تداوم ندارد؛ از یک سو انگیزه تثبیت در نسل اول کمرنگ می شود و از سوی دیگر نسل های دوم و سومی شکل می گیرد که حقوق شهروندی شان را مطالبه می کنند و رفتار توده وار برایشان معنا ندارد. در این حالت با اینکه تا حدی مشارکت تبعی وجود دارد اما شکننده خواهد بود و هرچه از منشا انقلاب فاصله می گیریم کاهنده می شود. بنابراین با توجه به شرایط نسلی ایران امروز ناگزیریم ساز و کارهایی را در پیش بگیریم که احساس معناداری در رای دادن را به وجود بیاورد و رای دهندگان احساس کنند رایشان تاثیر دارد. بخش غیرطبیعی کاهش آرا و درصد مشارکت شهروندان که اکنون به دغدغه ای برای صاحب نظران امور سیاسی تبدیل شده است از همین زاویه قابل تحلیل است و به عملکرد ساختار سیاسی باز می گردد. در بخش عملکردی،این احساس که مردم با رای شان نمی توانند اوضاع را تغییر دهند و گرایش های همسو با خود را به قدرت برسانند و سر آخر اینکه به وسیله نهادهایی بر آرای شان نظارت کنند، باعث کاهش مشارکت می شودبنابراین نتیجه بحث این است که کاهش مشارکت انتخاباتی در مقایسه با اوایل پیروزی انقلاب را باید به دو بخش طبیعی و عملکردی تقسیم کرد؛ آن بخشی که طبیعی است و ناشی از فاصله گرفتن از روزهای انقلاب به شمار می رود، نمی تواند تهدیدی برای ساخت سیاسی باشد زیرا پس از گذشت چند سال از پیروزی انقلاب دیگر هیچ گاه مشارکت 98 درصدی به دست نخواهد آمد اما کاهش های ناشی از عملکردها دغدغه ای جدی است به ویژه اکنون که احساس می شود شیب این کاهش تند شده است و ما را در آینده دچار نوعی بی ثباتی خواهد کرد.
ساخت سیاسی ایران به گونه ای است که در حلقه های امنیتی بین المللی حضور ندارد و البته این استقلال از ابتدای استقرار نظام جمهوری اسلامی مد نظر بوده است و مطلوب به شمار می رود اما باید در نظر داشت که در چنین وضعی مشارکت مردم تنها عامل ثبات سیاسی محسوب می شود در حالی که ما به سوی وضعی پیش می رویم که زمینه شکل گیری رفتارهای انفعالی را فراهم می کند.
هرچند از نظر علمی نمی توان گفت درصد مطلوب مشارکت انتخاباتی دقیقاً چه مقدار است اما می توان با اطمینان از لزوم فراهم کردن زمینه های افزایش رفتارهای مشارکت جویانه سخن به میان آورد. براساس پژوهش ها هنوز درصدی قابل توجه اما رو به کاهش از آرای تبعی باقی مانده است ولی برای استمرار یک نظام سیاسی در دوران جدید با وجود فرآیندهای جهانی تاثیرگذار و نیز علایق سیاسی مداخله جویانه هژمونی های قدرت به ایجاد تحول در کشورها، این روند پاسخگو نخواهد بود و کافی نیست، نباید مشارکت در ایران را با کشورهایی مانند آمریکا، انگلستان و فرانسه مقایسه کنیم چون آنها ساخت سیاسی دیرپا و با ثباتی دارند که حتی با مشارکت اندک نیز دچار چالش نمی شوند اما در جامعه انقلابی که از نظر امنیت و ثبات اتکای کامل به آرای مردم دارد، مشارکت انتخاباتی کمتر از 60 درصد به هیچ وجه قابل قبول نیست. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که انتخابات ریاست جمهوری اش مانند انقلاب است و مردم هربار به کسی رای می دهند که همه چیز را دگرگون کند بنابراین باید بپذیریم که در ایران با پدیده ای خاص روبه روییم. آنچه امام تحت عنوان «حضور در صحنه مردم» مطرح می کرد که تعبیری دیگر از مشارکت است برای سیستم سیاسی ایران بعد از انقلاب مانند هوا ضروری به نظر می رسد چون بر واقعیت های جامعه شناختی منطبق است. حتی رفتارهای بین المللی در برابر ایران مستقیماً به میزان مشارکت مردم در تعیین سرنوشتشان مرتبط است، برای نمونه کشور هنگام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد 76 از نظر بین المللی در وضع چندان مناسبی قرار نداشت اما میزان مشارکت در آن انتخابات، افکار عمومی جهان را درباره نبود دموکراسی در ایران تغییر داد و حتی از تهدیدات بین المللی علیه ایران کاست.
در بعد داخلی نیز کیفیت و کمیت شرکت مردم در انتخابات بیانگر قضاوت ذهنی شهروندان درباره مشروعیت نظام به شمار می رود و اگر از تعارفات بگذریم باید بگوییم که مشروعیت نقطه اتکای نظام سیاسی ایران است زیرا در حوزه کارآمدی، دولت های ما حرف زیادی برای گفتن نداشته اند و نتوانسته اند که در زندگی روزمره مردم تغییرات مدیریت شده چندانی به وجود آورند. وقتی نارضایتی های ناشی از ناکارآمدی دولت ها در زندگی روزمره مردم به یک مساله عمومی تبدیل شود، آمادگی ذهنی برای تغییرخواهی در جامعه ایجاد خواهد شد. در این صورت به طور معمول ساز و کار مشروعیت سازی در ساخت سیاسی به سمت هزینه کردن از عناصر و نهادهای معناساز در ایجاد مشروعیت سوق می یابد، این وضعیت هرچند در کوتاه مدت پاسخگو خواهد بود اما در دراز مدت این عناصر و نهادها قدرت معناسازی سیاسی خود را از دست خواهند داد. در این صورت چنانچه نوعی ظرفیت سازی برای مشارکت همگانی صورت گیرد می تواند تا حد زیادی آحاد جامعه و به خصوص نسل های دوم و سوم را دلگرم کند و به امید بهبود و ایجاد تغییر مشارکت و حضور در صحنه را افزایش دهد و از استفاده بی رویه از منابع مشروعیت ساز جلوگیری کند. این امر زمانی تحقق خواهد یافت که امکان رای معنادار یعنی رأیی که مشارکت کننده انتخاباتی با آن احساس تاثیرگذاری کند، برای افراد جامعه کاملاً محسوس شود.
پذیرش قواعد مشارکت جویی در جوامع امروزی یکی دیگر از الزامات ظرفیت سازی برای جذب مشارکت محسوب می شود. بعد از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، مشارکت بر پایه ها و چارچوب رابطه های شکل گرفته در دوران نفی انقلابی پاسخگوی نسل های جدید نخواهد بود.از همین رو دولت ها و نمایندگان مجلس با شعارهای مرتبط با زندگی روزمره مردم به سمت بازاریابی آرا می روند. یک پژوهش صورت گرفته به وسیله نگارنده نشان می دهد هرچند از مبدا انقلاب دور شده ایم اما شعارهای انتخاباتی با مسائل روزمره مردم آمیختگی بیشتر یافته است. با این وصف نپذیرفتن نهادهای واسط برای مشارکت سیاسی نوعی بی ریخت ساختن ساخت سیاسی در ایران محسوب می شود زیرا نهادهای واسط مانند اتحادیه های صنفی، تشکل های اجتماعی و احزاب سیاسی می توانند تا حدود زیادی وظایف دولت ها را در بالابردن انگیزه برای مشارکت برعهده گیرند، مردم جامعه نیز در این صورت احساس بیشتری از آرای معنادار به دست خواهند آورد. در مجموع وضعیت مشارکت انتخاباتی در ایران موضوعی قابل بحث و بررسی بیشتر است اما می توان نوعی پیش بینی از چالش های پیش رو را به خوبی ادراک کرد.
دسته ها :
يکشنبه بیست و چهارم 3 1388

1-           شجاع بودن و بیان قدرتمندانه نیازهای مردم در مجلس شورای اسلامی و محافل تصمیم گیری

2-  سوابق روشن تخصصی،مدیریتی و حرفه ای

3-   ارایه راهکار برای قانونگذاری در رابطه با مقولاتی از قبیل فقر،فساد،تبعیض،بیکاری ، مسکن، تورم افسار گسیخته، امور معیشتی مردم و سهمیه بندی بنزین

4 -  ارایه دیدگاهها برای چگونگی جلب مشارکت دستگاههای دولتی بمنظور ایجاد تاسیسات زیر بنایی در شهرستان

5-     ارایه برنامه برای نظارت بر قوا و نهادهای تصمیم گیر کشور

6-   چگونگی استفاده از افکار و اندیشه های  متخصصان ، نخبگان و مردم شهرستان

 7-     بیان دیدگاه در رابطه با مشارکت مردم در امور کشور ، احزاب و تشکیل سازمانهای غیر دولتی 

يکشنبه بیست و چهارم 3 1388
هر روز که به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر می‌شویم با بالا گرفتن تحرکات انتخاباتی نامزد‌ها که در قالب مصاحبه، سخنرانی، سفر‌های استانی، نشست با شخصیت‌ها و گروه‌های مذهبی و ملی صورت می‌گیرد و طرفداران نامزد‌ها که در هیات ستاد‌های اتخاباتی و مبلغین آنها در خصوص چگونگی برنامه‌ها و عملکردها در جزئیات برنامه نامزد ریاست جمهوری مورد نظر خود به هر شکل ممکن به تبلیغ می‌پردازند شاهد هستیم در پاره‌ای از موارد خصوصا طرفداران نامزد‌ها مطالبی را بیان می‌دارند که نه تنها موجب تنش در جو سیاسی کشور می‌گردد بلکه بعضا فضای سیاسی را ملتهب و چالش‌های ناخواسته‌ای را دامن می‌زنند که برازنده نظام سیاسی کشور ما و شخص گوینده و یا نامزد مورد نظر وی نمی‌باشد.

اگر فرض را بر عدم آگاهی این گروه و دسته از حامیان و مبلغین نامزد‌ها بگذاریم ضرورت توجیه این افراد توسط نامزدهای انتخاباتی به صورت صدور یک دستورالعمل اجرائی ستاد انتخاباتی امری اجتناب ناپذیر است تا فضای سیاسی کشور شاهد برگزاری انتخابات سالم و پرنشاط باشد اما اگر خدای ناخواسته این امر از روی آگاهی باشد نه تنها بر نامزدها بلکه بر ارگان‌های سیاسی و انتطامی همچون وزارت کشور است که با برخورد قاطع از بروز رفتارها و ناهنجاری‌های ضد اخلاقی جلوگیری نمایند و قصد و نیت این کروه‌ها و افراد را برای مردم روشن نمایند.

در بسیاری از کشورها که بسیاری از هنجارهای اجتماعی آنان مورد توجه یا قبول ما نیست، اما به لحاظ آموزه‌های سیاسی که عمدتا در قالب احزاب شکل می‌گیرد فرهنگ فعالیت‌های سیاسی در مرحله سمپاتها (حامیان) و چه در سطوح بالاتر عضویت و یا کادر رهبری آنها، رفتارها و عملکردهای انتخاباتی به نحوی تبیین گشته که فرهنگ سیاسی انتخابات آن کشور فرایند برنامه‌های انتخاباتی را تعریف نموده است ما به اینگونه تعاریف در حوزه رفتارها و عملکردها که زیرساختهای فرهنگی مورد پذیرش عامه دارد در حوزه برگزاری یک انتخاب با یک یا چندین نامزد می گوییم حریم اخلاق انتخاباتی.

 در حریم اخلاق انتخاباتی که پیروی از فرهنگ نظام یک کشور است و به دور از هرگونه سلیقه و تمایلات فردی در سطح ملی اعمال می گردد هیچ فردی حق ورود به حریم خصوصی افراد را ندارد، زیرا عدم توجه به این امر می تواند تبدیل به یک آنارشیسم عمومی گردد که متاسفانه کشورهای جهان سوم وقتی به این مرحله می رسند حتی از کشتن، دریدن و از بین بردن اموال عمومی و ملی نیز ابا نداشته و در حال حاضر در بسیاری از کشورهای دور و نزدیک شاهد بروز این مرحله می باشیم که راه برون رفت از این مرحله نه تنها در ایجاد دولت ائتلافی نیست، بلکه هر دولتی نیز در این شرایط شکل بگیرد عمر طولانی نخواهد داشت و هرج و مرج سیاسی و در بسیاری از موارد اقدامات نظامی سرکوب گرانه و یا کودتا نقطه اوج عدم رعایت اخلاق انتخاباتی است.

 پس ضرورت توجه به قوانین و جلوگیری از ایجاد فرصت برای فرصت طلبان امری است ملی که با آموزه‌های دینی ما حتی از مرزهای اخلاقی گذشته و قلمرو حلال و حرام را دربر میگیرد که تبیین این موضوع با صاحبنظرانی است که در واکاوی آیات و احادیث سالها کار و مطالعه دارند.

 اما ذکر یک نکته ضروری است، در همین کشورهایی که اخلاق انتخاباتی در آن با تصویب قوانین، کنترل و نظارت دستگاههای نظارتی و انتظامی صورت می گیرد ممکن است به لحاظ قدرت تبلیغات یک جناح سیاسی و یا ویژگیهای کاریزماتیک یک رهبر سیاسی و یا هر دلیل دیگری فردی موفق به برنده انتخابات شده که گروهی قابل توجه به فرد برنده انتخابات اعتقاد نداشته باشند اما با توجه به اینکه اکثریتی پذیرفته اند که این فرد سکان اداره امور کشور را دردست گیرد لذا سایر گروهها و جناحهای سیاسی با قبول و پذیرش این انتخابات و فرد برنده از فردای همان روز همچون گذشته به کار و فعالیت خود ادامه داده و دیگران نیز چیزی را ازدست رفته نمی‌دانند.

دراین خصوص می توان اذعان داشت که انتخابات اخلاقی صورت پذیرفته حتی اگر فرد برنده با معیارها و موازین دیگر افراد و جناحها دارای وجوه مشترک نباشد. زمانیکه تمامی افراد جناحها می‌پذیرند در حوزه اخلاق به یکدیگر احترام گذاشته و فرد برنده را مسئول اداره کشور خود بدانند روح تعامل در یک هنجار سیاسی کشور توسعه می‌یابد (Promote) و انتخابات اخلاقی چهره خویش را برای رشد و تعالی یک کشور می‌گشاید.

 برای مصادیق اخلاق انتخاباتی و انتخابات اخلاقی نیاز نیست به انتخابات کشورهایی اشاره نمائیم که شاید از بهره دینی قوی هم برخوردار نمی‌باشند اما مصادیق بارز دو واژه مذکور بوده‌اند در کشور خودمان در چند دوره قبل اگرچه جناح رقیب بازنده نیز از میزان آرای بالایی برخوردار بوده اما پس از انتخابات ما شاهد رفتار سیاسی قابل قبولی از طرف مردم بوده ایم و اگر بحث و حرفی نیز زده شده عمدتا در محدوده فعالیت سیاسی گروهها بوده است اما مردم با شعور سیاسی بسیار بالائی حتی فراتر از جناحهای سیاسی در فرایند انتخابات به فرد برنده احترام گذاشته و کمترین توجه را به رفتارهای سیاسی احزاب و گروههای مخالف داشته‌اند.

 زمانی که مردم ما با این شعور سیاسی بالا توجه به فرایند انتخابات و خروجی آن دارند پسندیده نیست که افرادی به خود این اجازه را بدهند که شعور سیاسی مردم را نادیده گرفته و نسبت به طرح سلایق و علایق خود نمایند و موجبات دلخوری نامزدی گردند که در پاره‌ای از موارد (خصوصا هرچه به زمان برگزاری انتخابات نزدیکتر می‌شویم) موجب ناهنجاری سیاسی در فضای کشور شود که اذهان را مشوش و اخلاق انتخاباتی را مشوه نماید.

 پس جا دارد در کشوری که شعور سیاسی مردم بالاتر از شعور سیاسی احزاب،گروهها و افراد سیاسی قرار می گیرد خود را قیم مردم ندانیم و بگذاریم تا مردم به آنچه اعتقاد دارند و به آنکس که او را لایقتر می‌بینند رای دهند و از توهین، افترا و نسبتهای ناروا خودداری نمائیم.

 زیرا امام خمینی (ره) اسوه و الگوی یک شهروند این نظام بودند که اخلاق انتخاباتی را در اولین دوره ریاست جمهوری عملا به مردم آموزش داده و در دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری انتخاب اخلاقی را به نمایش درآورند در سخنان اخیر مقام معظم رهبری نیز شاهد تجلی و تبیین همین روش بودیم که در بیان انتخاب ریاست جمهوری انتخاب مردم را موردتوجه قرار دادند و علیرغم اینکه اکثریت رای دهندگان کافی است به اشاره‌ای رأی به انتخاب فرد مورد نظر ایشان بدهند انتخاب را به خود مردم واگذار کردند زیرا باور و اعتقاد ایشان به شعور مردم ما متاثر از شناخت سی سال اخیر نمی‌باشد، شعور سیاسی مردم ما ریشه در حرکت سیاسی نیم قرن اخیر دارد و ایشان با احترام به شعور و درک مردم در واقع درک و شعور سیاسی را به گروهها، احزاب و افراد سیاسی آموزش میدهند که برخی از این گروهها و افراد هنوز توجهات مقطعی از زمان حرکت سیاسی انقلاب اسلامی دارند.

یکی از آسیب‌های کشورهای همسایه در امور سیاسی خصوصا انتخاباتی در حد انتخابات ریاست جمهوری که توجه اصولی به موارد مذکور ندارند هرج و مرج و نا آرامی‌های سیاسی این کشورها می‌باشد تا جائی که قدرتهای بیگانه نیز به خود اجازه ورود به امور سیاسی این کشور‌ها را می‌دهند و برای توجیه بقای خود کمترین ظلم آنها ایجاد اختلافات قومی، نسل کشی و غارت اموال و چپاول این کشورها است و تنها باید علت را در پائین بودن درک و منطق بخشی از افراد آن جوامع دانست و برخی نیز توسط گروه‌های سیاسی و هواداران آنها می‌باشد که از این آشفتگی‌ها سعی در ساختن کلاهی از این نمد دارند.

در پایان امید است همانگونه که یکی از نامزدها از طرفداران خو د خواسته است که از ورود به هرگونه احتمالات و تمایلات سیاسی تخریبی خودداری نمایند سایرین نیز چنین توجهی را به طرفداران و حامیان خود اعلام نمایند تا برگزاری انتخاباتی پرنشاط را به جهانیان نشان دهیم که اخلاق انتخاباتی و انتخاب اخلاقی نمایشی آشکار از درک و شعور مردم کشورمان باشد. شاید پرهیز از تندرویها، اتهامات و تخریب شخصیت افراد موجبات آرامش فردی و گروهی را فراهم آورد و موجب تضعیف نشاط انتخابات نگردد قطعا نام هرکس از صندوق خارج شود حاکی از شکست نیست بلکه خواست مردمی است که می‌خواهند سرنوشت خود را خود تعیین کنند نه احساسات گروهی و جناحی را.
يکشنبه بیست و چهارم 3 1388
X